|
کد مطلب: 113510
دهه فجر/
روزشمار وقايع انقلاب اسلامي 1357
تاریخ انتشار : 1394/11/11 نمایش : 4038
دههٔ فجر انقلاب اسلامي به روزهاي ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته ميشود که طي آن سيد روحالله خميني بعد از تبعيد پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ به ايران وارد و در نهايت با اعلام بيطرفي ارتش شاهنشاهي، سلطنت پهلوي در بيست و دوم بهمن ماه منقرض شد و انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد.
دوازدهم بهمن 1357 |
گروهي به نام «سازمان كماندويي مبارزه در راه قانون اساسي» با دفتر خبرگزاري آسوشيتدپرس تماس گرفته و هشدار ميدهد كه اگر آيتالله خميني قصد داشتهباشد از پاريس به سمت تهران پرواز كند، هواپيماي حامل ايشان را منهدم خواهند كرد. در پي اين تهديدها، امام خميني(س) به نزديكان و همراهان خود فرمودند: «من بيعت خود را از شما برميدارم، ما به طرف كار بزرگي ميرويم. شما هم جانتان را به خطر نندازيد»
ايران در انتظار امام خميني(س) غرق سرور است. مردم تهران به شوق ورود امام، خيابانها را آب و جارو ميكنند، خطهاي سفيد وسط خيابان تا كيلومترها تميز شده و مردم مسير حركت امام را پر از گل كردهاند. ساعت نه و بيست و هفت دقيقه صبح، امام وارد خاك ايران شد.
|
سيزدهم بهمن 1357 |
بختيار در واكنش به استقبال عمومي مردم از ورود امام، پيدرپي با انجام مصاحبه و صحبت در مورد برنامههاي آتي خويش سعي در عادي جلوهدادن اوضاع دارد. مردم امام، چشم و گوش به مدرسهي علوي دوختهاند. جمعيت مشتاق به ديدار اما آنقدر زياد هستند كه كوچههاي اطراف مدرسهي علوي مملو از آدم شده است. مردم پارچههاي دستنويسي روي ديوارها نصب كردهاند كه رويشان نوشتهشده: «زيارت قبول، با يك بار زيارت امام اين توفيق را به ديگران هم بدهيد»
|
چهاردهم بهمن 1357 |
در تمام كشور مردم به اعتصاب عمومي دست زدهاند. كاركنان ادارات و وزارتخانههاي مختلف، وزيران و مديران دولت را به محل كار خود راه نميدهند. جواد شهرستاني، شهردار وقت تهران، به ديدار امام ميرود و استعفانامهاش را به ايشان تسليم ميكند و البته دوباره از سوي امام شهردار ميشود. بختيار از انتشار اين خبر و احتمال اينكه سرمشق ديگر زير دستانش قرار گيرد به شدت ميترسد و طي يك مصاحبه شروع به ناسزاگويي به جواد شهرستاني ميكند و ساير كارمندان و مسئولان دولت خويش را تهديد ميكند. با همهي اينها شهردار تهران، تنها كسي نبود كه به مدرسهي علوي(محل سكونت امام) روي آورد. |
پانزدهم بهمن 1357 |
بختيار تمام پايگاههايش را از دست داده و همچنان با انجام مصاحبههاي مختلف سعي در به رخ كشيدن قدرت خود دارد. محورهاي مورد تاكيد و تهديد او در مصاحبهها اينها هستند:
- - به آيتالله خميني اجازه تشكيل دولت موقت را نميدهم.
- - كساني را كه جنگ داخلي راه بيندازند اعدام ميكنم.
- - تمام نظرات امام خميني را در لباس قانون تحقق ميبخشم.
امام در پاسخ تهديدهاي دولت فرمودند: «من بايد نصيحت كنم كه دولت غاصب كاري نكند كه مجبور شويم مردم را به جهاد دعوت كنيم. ما از ارتش ميخواهيم هر چه زودتر به ملت متصل شوند. آنها فرزندان ما هستند. ما به آنها محبت داريم...»
امام همچنين در سخنرانيها و ديدارهايشان با مردم اصول سياستهايشان را اينگونه بيان فرمودند: «تمام اتباع خارجي در ايران به صورت آزاد زندگي خواهند كرد. ما براي اقليتهاي مذهبي احترام قائل هستيم. نظر من راجع به راديو و تلويزيون و مطبوعات اين است كه در خدمت ملت باشند. دولتها حق هيچ نظارت ندارند...» |
شانزدهم بهمن 1357 |
دهها خبرنگار داخلي و خارجي، گروههاي مختلف مردم و جمعي از نزديكان امام در سالن مدرسهي علوي اجتماع كردهاند. آيتالله هاشمي رفسنجاني حكم نخستوزيري مهندس مهدي بازرگان را قرائت ميكند. در حالي كه مردم هر لحظه به پيروزي نزديكشان اميدوارتر ميشوند، جمعي از تيمساران ارتش در حال فراهم كردن مقدمات اجراي طرحي با حمايت مستقيم آمريكا براي دستگيري امام و كشتن مردم هستند.
اعضاي شوراي انقلاب، آيتالله دكتر بهشتي، آيتالله مطهري و مهندس بازرگان با تماسهاي مداوم با فرماندهان ارتش سعي ميكنند ارتش را بدون خونريزي، متحد ملت كنند. مردم با گل و اشك و شعار به استقبال ارتشيان ميروند.
|
هفدهم بهمن 1357 |
مردم در خيابانها و در حمايت از دولت بازرگان تظاهرات ميكنند. شعارها عليه بختيار است، مردم بختيار را نميخواهند. بختيار سعي دارد به مردم بفهماند در انجام وعدههاي خود كوشاست.
به همين منظور در جلسهي مجلس حضور مييابد و نمايندگان در حضور بختيار طرحهاي انحلال ساواك و دستگيري نخستوزيران و وزيران دولت از سال 1341 تا آن سال كه متهم به سوء استفاده از قدرت بودند را تصويب ميكنند. |
هجدهم بهمن 1357 |
امام خميني فرمان دادهاند نام اشخاصي كه به نوعي به كشور و مردم خيانت كردهاند افشا شود. با تلاش مردم و متخصصين، فرستندهاي سيار در مدرسهي علوي راهاندازي ميشود. اينجا تهران، كانال انقلاب!
|
نوزدهم بهمن 1357 |
بختيار دستور تيراندازي به سمت مردم را ميدهد. در بعضي از نقاط كشور به سمت مردم تيراندازي ميشود. عدهي زيادي از همافران و افراد نيروي هوايي، با لباسهاي نظامي و در ميان شادي و حيرت مردم به اقامتگاه امام رفتند. امام خميني در اين ديدار، خطاب به همافران فرمودند:
«همانطور كه گفتيد تا حالا در اطاعت طاغوت بوديد، حال به قرآن پيوستيد. قرآن حافظ شماست. اميدوارم با كمك شما بتوانيم در اينجا حكومت اسلامي را برقرار كنيم.»
|
بيستم بهمن 1357 |
پس از خبر ساعت 20، تصاويري از دوران اقامت امام خميني در پاريس از شبكه سراسري تلويزيون پخش شد. همزمان با پخش تصوير امام خميني، همافران نيروي هوايي در پادگان، فرياد «اللهاكبر» سر دادند. شعار همافران در حمايت از امام خميني باعث خشم افسران و كاركنان ضد اطلاعات نيروي هوايي شد. اخطارهاي تند آنان به همافران، به درگيري و تيراندازي و ورود گارد شاهنشاهي منجر شد. با بالا گرفتن درگيري، مردم براي كمك به همافران ارتش وارد پادگان شدند اما لولهي مسلسل گارد شاه به سمت مردم چرخيد و آنها را هدف گلوله قرار داد. درگيري تا صبح ادامه داشت...
|
بيست و يكم بهمن 1357 |
ساعت 10 صبح اسلحهخانهي نيروي هوايي به همت مردم و كمك همافران فتح شد.
ساعاتي بعد كلانتريهاي 9، 10، 11، 12، 16، 26 و كلانتري نارمك به دست مردم افتاد.
مردم تانكها و نفربرها را به خيابانها آوردند و به يكديگر روحيه ميدهند. فرمانداري نظامي كه دستپاچه شدهاست، در آخرين اعلاميهاش كه بارها از راديو پخش شد، ساعت منع عبور و مرور را چهار و نيم عصر اعلام كرد.
امام خميني در پاسخ به دستور فرمانداري پيامي به اين شرح صادر فرمودند: «اعلاميه امروز حكومت نظامي، خدعه و خلاف شرع است؛ مردم به هيچ وجه به آن اعتنا نكنند، برادران و خواهران عزيزم، هراسي به خود راه ندهيد كه به خواست خداوند تعالي، حق پيروز است.»
مردم خيابانها را ترك نكردند.
|
بيست و دوم بهمن 1357 |
تهران و اغلب شهرستان ها همچنان صحنه جنگ خونين مردم و نيروهاي مسلح بود. از غروب روز بيستم، کسي خيابانها را ترک نکرده بود. درحاليکه حملات مردم مسلح به تمام مراکز قدرت رژيم شديدتر مي شد خبر رسيد که ستاد ژاندارمري واقع در ميدان بيست وچهار اسفند (انقلاب) به دست افراد نيروي هوايي، دريايي و مردم افتاده است. پس از ساعتها زد و خورد، پادگان عشرت آباد به تصرف مردم در آمد و بر اثر حملات مردم به تسليحات ارتش،کارخانهها و انبارهاي اسلحه به دست مردم افتاد. سرانجام درحالي که همه خيابانها شاهد حضور جوانان مسلح بود، در ساعت 30/10 دقيقه صبح، شوراي عالي ارتش با شرکت رئيس ستاد، وزير جنگ واکثر فرماندهان تشکيل جلسه داد و پس از مذاکرات بسيار، طي اعلاميهاي بي طرفي ارتش را اعلام کرد:
«با توجه به تحولات اخير کشور، شوراي عالي ارتش در ساعت ده و نيم امروز بيست و دوم بهمن سال هزار و سيصد و پنجاه و هفت، به اتفاق آراء تصميم گرفته شد که براي جلوگيري از هرج ومرج و خونريزي بيشتر، بي طرفي خود را در مناقشات سياسي فعلي اعلام و به يگانهاي نظامي دستور داده شد به پادگانهاي خود مراجعت نمايند. ارتش ايران همواره پشتيبان ملت شريف و نجيب و وطن پرست ايران بوده و خواهد بود و از خواسته هاي ملت شريف با تمام قدرت پشتيباني مي نمايد.»
اين اعلاميه زماني از راديو پخش شد که شهر پر بود ازمردم مسلحي که سوار برخودروهاي نظامي بودند. همچنين کاخ گلستان، مرکز راديو ايران و ژاندارمري کل کشور در دست مردم بود. شهرباني کل کشور، دانشکده افسري، دانشکده پليس و دبيرستان نظام نيز به دست نيروهاي مردمي فتح شد. مردم، زندان کميته [کميتهي مشترک ضدخرابکاري] را که مرکز بازجويي و شکنجه متهمان سياسي بود، به تصرف درآوردند و زندانيان را آزاد کردند. تا غروب اين روز، تمام کلانتري ها، پادگانها، پاسگاه ها و مراکز نظامي به دست مردم افتاد، زندان قصر، زندان جمشيديه نيز تصرف شد و زندانيان آنها فرار کردند، اما توسط مردم دستگير شده و به مدرسه رفاه – محل شوراي انقلاب – برده شدند. فرمانداري نظامي آخرين اطلاعيه خود را صادر کرد. به موجب اين اطلاعيه از نظاميان خواسته شد براي اجراي تصميم شوراي عالي ارتش به پادگانهاي خود برگردند. درحالي که مردم به سوي کاخ نخست وزيري در حرکت بودند، بختيار که پس از فرار نظاميان با تعداد کمي محافظ تنها مانده بود ناهار خود را نيمه تمام رها کرد و از در پشتي ساختمان نخست وزيري گريخت. سپهبد رحيمي (فرماندار نظامي تهران و رئيس شهرباني) به دست مردم اسير شد و سرلشكر ناجي (فرمانده گارد جاويدان) در حوالي ميدان فوزيه امام حسين (ع) در جريان زد و خورد به ضرب گلوله اي کشته شد. اميرعباس هويدا نخست وزير اسبق، نيز خود را به شوراي انقلاب تسليم کرد. راديو و تلويزيون نظامي به تصرف مردم در آمد. در آخرين لحظهها گوينده راديو پيامي را که از سوي آيت الله طالقاني رسيده بود، خواند و سپس برنامه قطع شد. در آن پيام ازکارکنان اعتصابي راديو و تلويزيون خواسته شده بود تا به سرکار خود بازگردند. پس از سکوتي نسبتا طولاني، راديو دوباره آغاز به کار کرد. صداي گوينده از شدت هيجان مي لرزيد:
«توجه توجه ... اين صداي انقلاب ملت ايران است...»
فرياد شادي از تمام خاک ايران برخاست، آخرين سلسلهي پادشاهي ايران، سرانجام سقوط کرد...
|
|
|
|
|